کنارم بمون پارت5

به سرم زد که من برای هیچکس مهم نیستم.البته اگه کای رو حساب نکنیم

ولی من خودم هم نمیخوام اون بهم اهمیت بده هر کسی باشه به جز کای.

دیگه واقعا از زندگی خسته شدم.

میتونم همین الان با تصادف بمیرم تموم بشه بره.

سمت چپمو نگاه کردم دیدم ماشین داره میاد.

دویدم جلوش و چشامو بستم.

منتظر بودم بخوره یه ذره باهام فاصله داشت که یهو یه نفر منو کشید اونور خیابون.

#تهیونگ

داشتم مثل همیشه میرفتم سمت میرفتم سمت کافی شاپ★★★★★.

نزدیکش بودم که یه دختر ازش اومد بیرون.

اون...اون جنی بود!!

چرا اینجا آخهههههه؟؟؟؟؟؟

رفتم پشت دیوار قایم شدم تا رد بشه.

میخواست از خیابون رد بشه ولی انگار رفت تو فکر.

بعد سمت چپشو نگاه کرد ماشین داشت میومد.

دوید رفت وسط خیابون وایساد.

دیوونه شدهه؟؟؟؟

الان ماشین میزنه بهشششش!!

دویدم رفتم سمتش.

ماشین یکم باهاش فاصله داشت ولی سریع کشیدمش اینور خیابون.




تو کپشن بگید که اصلا از این فیک خوشتون میاد یا نه چون اصلا لایکی یا کامنتی نمیبینم زیرشون😕
اگه خواستید بعدیو بزارم بگید ولی در صورتی که لایک 20 تا باشه کامنتا 15 تا
دیدگاه ها (۴)

😭😭😭😭😭

سرچ های گوگل😂✌

😂😂😂😂

😂😂😂😂😂😂

رمان

سفید تر از برف :)(: سیاه تر از خاکستر p7

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭¹ امروز دوست داداشم میاد خونمون روی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط